محمد بن مسعود کازرونی مشهور به قطبالدین شیرازی، شاگرد و همراه خواجه نصیرالدین طوسی و از مفسران بزرگ حکمت اشراقی و مؤلف برجسته فلسفه مشایی و نامدار در حوزه موسیقی و متبحر در طب سینوی است.
هرگاه تخصص و تبحر عاِلم و اندیشمندی، مردمشناسی یا فرهنگ عامه باشد، مطلقاً نباید از گستره وسیع موضوعات مورد تحقیق و تأمل او که گاه از آشپزی تا اسطورهشناسی و نیز از قهوهخانه تا دینشناسی و از بازی تا آیینپژوهی را شامل میشود، حیرت نمود و تعجب کرد.
حیات الانسان (ترجمۀ حیاة الحیوان) نوشتۀ کمالالدین محمد بن موسی دَمیری (742-808 ه. ق) ترجمۀ محمدشاه بن مبارک قزوینی با تصحیح و تحشیۀ محمد روشن از سوی مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب در دو جلد روانۀ بازار کتاب شد.
مصطفی نظیفبیک مصری که به دلیل زحمات ارزنده در شرح و تصحیح کتاب مهم المناظر، کاشف جایگاه ابن هیثم در قرن بیستم شناخته میشود، این دانشمند بزرگ را پیشرو دانشمندان جهان در استفاده از روش تجربه و آزمایش به معنای دقیق آن دانسته و استفاده از روشهایی چون استقراء، تمثیل و قیاس در مسئله نورشناسی و ابصار را گواه ادعای خود میداند.
وقتی ارسطو از کلمه طبیعت صحبت میکند چند مفهوم محوری یا بنیادی در ذهن او است که با نظام دستگاه فلسفیاش متناسب است و با علل اربعه ربط دارد. یعنی از دیدگاه او طبیعت غایت است یعنی باید به کمال شیء که آغاز کرده برسد و طبیعت یعنی رسیدن به آن کمال و آن غایت.
توشیهیکو ایزوتسو که خود از متفکران نامدار قرن بیستم است، مرحوم ملاهادی سبزواری را به رأی و نظر همگان، بزرگترین فیلسوف ایرانی در قرن نوزدهم میلادی میداند، کسی که در میان استادان و بزرگان عارف آن عصر مقام نخست را داشت.
محییالدین ابن عربی (درگذشته به سال 638 هجری و 1240 میلادی) كه اتفاقا متولد مُرسیه اسپانیاست یكی از بزرگترین عرفای مسلمان محسوب میشود. انتساب لقب شیخ اكبر به او روشنترین دلیل اثبات این ادعاست. وی كه در قرن ششم و هفتم هجری (معادل دوازدهم و سیزدهم میلادی) میزیست و صاحب آثار گرانقدر مهمی چون فتوحات مكیه و فصوصالحكم بود، تـاثیر عظیمی بر عرفان اسلامی پس از خویش گذاشت.
در این که شاهنامه فردوسی، ستایشنامه فرهنگ و خرد است تردیدی وجود ندارد. در مصرع نخستین بیت اول این کتاب عظیم، حضرت حق با عنوان خداوند خرد شناخته میشود. خداوندی که از هر نام و نشانی برتر است و بنا به آیة شریفة قرآن امکان رؤیتش وجود ندارد (لن ترانی). پروردگار بلندمرتبهای که از هر نام و نشان و مرتبهای برتر و والاتر است و حتی اندیشه را نشاید که مُدرک حقیقت او باشد.
از منظر عرفا، قلب، حقیقتِ وجود آدم است. پیش از ابنعربی، برخی حکماً و متصوفه از این معنا سخن گفته بودند اما این شیخ اکبر بود که در کتاب عظیم خود فتوحات و نیز دیگر آثارش به شرح و بسط عمیق این معنا پرداخت.
سخن در باب یکی از لطیفترین و در عین حال غامضترین روایتهای عرفان اسلامی است؛ حکایت شیخ صنعان در منطقالطیر عطار. این قصه در مرز بسیار دقیق نسبت میان «شریعت» و «طریقت» منزل دارد و نمیدانیم عطار با ذکر این حکایت در بیان غلبۀ طریقت بر شریعت است (با افعال شریعتگریز شیخ در متن عشق جنونوارش) یا غلبۀ شریعت بر طریقت (با بازگشت نصوحوار شیخ به دامان رسول شریعت) یا در پی بیان ظریفهای دقیق است که شریعت پیش از درک طریقت، بنیان مرصوص و مستحکم ندارد، لیک پس از آن، هم شریعت به «حقیقت» بر جان مینشیند و هم طریقت، نسبتی با حقیقت مییابد.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید